ادگیری تا چند دهه قبل، کمتر به عنوان یک مهارت مورد توجه قرار میگرفت.
اصطلاحی که بیش از یادگیری رواج داشت، هوش بود.
چیزی به نام
اگر کسی در آموختن توانمند بود، همه چیز را به بهره هوشی بالای او مربوط میدانستند و ضعف در یادگیری هم به بهره هوشی پایین نسبت داده میشد.
البته در این میان، به نقش معلم و سیستم آموزشی هم تا حدی توجه میشد. خصوصاً طی چند قرن اخیر که نظام آموزشی متمرکز شکل گرفت و یکی از انتظارات مهم خانوادهها از دولتها این بود که ساختاری رسمی و متمرکز و منسجم برای آموزش و تربیت فرزندانشان ایجاد کنند.
آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی در کشور خودمان و دانشگاهها و کالجها در سراسر جهان، همگی بر اساس این انتظار طراحی شدند و شکل گرفتند.
اگر به دنبال یک تعریف یادگیری (Learning) باشید که دانشمندان بسیاری آن را پذیرفته باشند و بتوانید بدون اینکه با نقد جدی روبرو شوید آن را همه جا مطرح کنید، باید بگوییم که متاسفانه چنین تعریفی وجود ندارد.
در حوزههای
مثلاً روانشناسان رفتارگرا، یادگیری را به عنوان تغییر رفتار بر اثر تاثیرات محیطی تعریف میکنند. بنابراین اگر یادگیری به تغییر رفتار منتهی نشود، نمیپذیرند که یادگیری اتفاق افتاده است.
این تعریف در میان افراد فعال در حوزه
اما یک نکتهی مهم وجود دارد که باید به آن توجه داشته باشیم:
عمدهی نظریه های یادگیری و تعریفهای یادگیری که در یک قرن گذشته مطرح شدند، یک ویژگی مشترک دارند:
آنها آنچه را به عنوان آموزش عمومی (Public Education) یا آموزش رسمی میشناسیم، چندان موفق و اثربخش ارزیابی نمیکنند.
به همین علت طی دهههای اخیر، شاهد رواج موج گستردهی انتقاد از سیستمهای آموزش رسمی بوده و هستیم.
منظور از آموزش رسمی یا آموزش عمومی، این است که سازمانهایی بزرگ و معمولاً بروکراتیک، مسئولیت آموزش را بر عهده میگیرند و هزاران نفر در دفاتر برنامه ریزی درسی مینشینند و درسهای مختلف و موضوعات مناسب برای آموزش را تعیین کرده و محتوای درسی مناسب برای آن را تدوین میکنند.
تکنیک های یادگیری | بهترین روش مطالعه و یادگیری درسهای متمم چیست؟
یادگیری ,آموزش ,یک ,تعریف ,توجه ,رسمی ,آن را ,مناسب برای ,آموزش رسمی ,از یادگیری ,وجود دارد
درباره این سایت